پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم (ع):
هر سخنش، بوی ایمان می دهد و هر قدمش، نشانی از اخلاص دارد. بیش از 60 سال ستایشگری در دستگاه سیدالشهدا(ع) از او پیرغلامی ساخته که حالا بندبند زندگیش به خاندان اهل بیت(ع) گره خورده و اگر روزی در مدح و ستایش این خاندان بزرگوار، کلامی نگوید، آن روز برایش شب نمی شود. برای حاج غلامرضا سازگار هیچ چیز شیرین تر از رضای آقایش نیست و آرزویی جز پذیرفته شدن در درگاه الهی ندارد. چه بساکه آرزو می کند در حال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) دیده از دنیا ببندد و زبانش از این کلام قاصر نباشد.
به گزارش روابط عمومی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم(ع) و به نقل ازعقیق، طبق یه سنت صد و پنجاه ساله در ایام مسلمیه ، به مدت سه شب هیئت های عزاداری سراسر تهران با حضور در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) به عزاداری می پردازند.
سال هاست که اداره این مراسم با شکوه بر عهده استاد سازگار است. در آستانه اولین شب از مراسم ایام مسلمیه پای صحبت های این پیرغلام و پیشکسوت عرصه مداحی و شاعری می نشینیم تا در گفت و گویی خودمانی، حرف های متفاوتی را پیش رویتان قرار دهیم.
*حاج آقا! وقتی حرف از استاد سازگار به میان می آید، خیلی ها دوست دارند روایت ورود این پیرغلام به دستگاه اهل بیت را بدانند، لطفا این موضوع را برایمان شرح دهید.
از سن 10، 12 سالگی یعنی از آن روزهایی که پدرم مرا مدام با خود به مسجد می برد، به مداحی علاقه مند شدم. در یکی از شب هایی که با او به مسجد رفته بودیم، آقا پسری هم سن و سال خودم شروع به خواندن کرد و من هم از خدا و امام حسین(ع) خواستم که مرا در این راه قرار داده و دستم را بگیرد. در همان عالم کودکی به امام حسین(ع) متوسل شدم و حضرت هم عنایت کردند. چه بسا که نزدیک به 60 سال است، افتخار یاحسین گفتم با این حنجره نصیبم شده است.
* اصلا این عشق به امام حسین از کجا آمد و چطور شد به مداحی علاقه مند شدید؟
مرا شیر ولایت داد مادر
مرا با مهر حیدر زاد مادر
مرا اندر غدیر عشق زادند
سرشک شوق و شیر عشق دادند
سرشک و شیر با خونم عجین شد
تولای امیرالمومنین شد...
شنیدید می گویند انسان هرآنچه دارد از پر قنداق دارد؟ حکایت من هم همین است. پدر و مادرم، ما را با گریه بر امام حسین(ع) بزرگ کردند و دراصل، خلوص و عشق آن ها به اهل بیت باعث شد که فطرتا حسینی شوم و بعدا نیز با تلاش آن ها، این حسینی بودن در وجودم تقویت شود. البته باید بگویم که قطعا کرم و لطف خود خداوند نیز شامل حالم بوده است. آن زمان که مادرم باردار بودند، روزی نزد یکی از معبرین می روند و می گویند خواب دیدم که ماه آنقدر پایین آمد که من دستم را به ماه رساندم. معبر به مادرم می گویند که از عالم بالا عنایتی به این بچه می شود، بنابراین ما از خودمان چیزی نداریم و هرچه داریم از کرم خداوند بوده است
کرم کردی مرا ای دوست، با خود آشنا کردی
به خود بستی و از بیگانه و خویشم جدا کردی
ندانستم چه گویم تا قبول درگه ت افتم
سخن ناگفته بر رویم، در رحمت تو واکردی
کم از آنم که با یاد تو خود را آشنا سازم
نمی دانم چه شد با من تو خود تو را آشنا کردی
*تا حالا شده در خلوت با خودتان فکر کنید که اگر امام حسین (ع) این عنایت را نمی کرد، شغل دیگری را درپیش می گرفتید؟
من از 10، 12 سالگی به غیر از مداحی، همیشه دنبال شغل و حرفه بودم و در چایخانه و نانوایی کار می کردم اما درنهایت مرحوم رحیم زادگان که همیشه برایشان دعا می کنم، مرا دعوت کرده، عبایی به من داده و گفتند با این صدایی که خداوند به تو داده، نباید کار دیگری کنی، بلکه فقط باید برای امام حسین(ع) بخوانی، بنابراین در سنین جوانی و برای همیشه خادمی امام حسین(ع) را به هرکار دیگری ترجیح دادم.
*آن موقع از شاعری و مداحی بهره داشتید؟
بله. اما حرفه و کارم این نبود. شغل داشتم و در کنارش مداحی هم می کردم. مثلا زمانی شاطر نانوایی بودم؛ صبح با دهان روزه می رفتم نانوایی و تا ساعت 9 شب پشت تنور آتش کار می کردم اما سرانجام امام حسین به بنده لطف کرد و مرا با آوردن در دایره نوکری و مداحی خودش به اینجا رساند. من واقعا از امام حسین(ع) ممنونم و هر آنچه دارم را مدیون اهل بیت هستم..
*فکر می کنید اگر شاعر و مداح نمی شدید، در دستگاه سیدالشهدا چه کار می کردید؟
مطمئنا باز هم در دستگاه امام حسین(ع) بودم. چای می دادم؛ کفش جفت می کردم اما از این دستگاه بیرون نمی آمدم. در یک زمانی، صدایم طوری گرفته بود که از خواندن ناامید شده بودم؛ گریه می کردم و به امام حسین(ع) می گفتم حتی اگر هم نتوانم بخوانم، کفش جفت می کنم اما مرا از نوکریت خلع نکن که الحمدالله عنایت شد و حنجره ام شفا گرفت. باردیگر خوانندگی را از سرگرفتم و تا آخر عمر مدیون خود ایشان هستم.
*حاج آقا! توشه شما برای آخرتتان چیست؟
توشه من همین عنایت امام حسین(ع) است. من از خودم چیزی ندارم. اگر دو رکعت نماز خوانده ایم که اگر هم درست خوانده باشیم که نخوانده ایم، فقط وظیفه بندگی ما بوده و منتی سر خدا نداریم و این اوست که به ما عنایت کرده است.
*سال ها در آستان اهل بیت خدمت کرده اید اما می خواهیم بدانیم بند دل حاج آقا سازگار به آُستان آسمانی کدامیک از اهل بیت(ع) بیشتر بند است؟
ما هرکدام از این ائمه را که دوست داشته باشیم یعنی همه آن ها را دوست داریم و نمی توانیم بینشان فرق بگذاریم اما کسی خدمت امام صادق(ع) آمد و عرض کرد:" آقا من شما را خیلی دوست دارم، پدرتان و جدتان را هم خیلی دوست دارم اما حسین(ع) را بیشتر از همه دوست دارم." حضرت در پاسخ فرمودند:" ما هم حسین را بیشتر دوست داریم." به واقع، امام حسین جایگاه دیگری در میان اهل بیت دارند چون ایشان زن، فرزند، جوان و تمام هستیش را در راه خدا ایثار کرد و شرایطی که برای امام حسین(ع) پیش آمد، برای هیچ یک از ائمه پیش نیامد.
*در این 60 سال از امام حسین چه دیده اید؟
خیلی چیزها اما یکسری از آن ها را اصلا نمی توان به زبان آورد و فقط برخی از آن ها قابل گفتن است؛ مثل جریانی که در حرم امام رضا(ع) اتفاق افتاد. یکی از شب های بعد ماه رمضان با جمعی از دوستان مداح به مشهد رفته بودیم؛ می خواندیم و گریه می کردیم و با همان حال وارد حرم می شدیم، درهمان زمان، کودک فلجی را در آغوش یکی از مداحان گذاشتند. او را به آغوش گرفتم و آقای نوروزی به من گفتند که این بچه امشب شفا می گیرد! گفتم یا امام رضا ما چقدر باید شنیده ها را برای مردم بگوییم، امشب می خواهیم به چشم خود عنایتتان را ببینم. بچه را به دارالولایه آوردم و همانطور که روضه حضرت رقیه(س) می خواندم، احساس کردم که آن بچه خیلی سنگین شد، آنقدری که قدرت نگه داشتنش را از دست دادم و مجبور شدم او را روی زمین بگذارم. در همان موقع، بچه ای که پاهایش فلج و خشک شده بود، مثل کسی که دوچرخه می زند، شروع به تکان دادن پاهایش کرد. مردم فریاد می زدند که بچه شفا گرفت، بچه شفا گرفت؛ آمدند لباس هایش را پاره کنند که خادمان او را از میان جمعیت بردند. بعدا یکی از خادمان خبر آورد که آن بچه روی پاهایش ایستاده است. او می گفت آن بچه را 18 شب می آورده اند تا شفا بگیرد اما این اتفاق نیفتاده و خدا می خواسته که این مدال را به شما نوکران امام حسین(ع) بدهد. به واقع این فقط یکی از عنایاتی است که ما از اهل بیت دیده ایم.
*تا حالا پیش آمده چیزی از امام حسین(ع) بخواهید و ایشان به شما ندهند؟
ما معتقدیم که اگر بدهند صلاحشان است و اگر ندهند صلاحشان نیست. گاهی چیزهایی از امام حسین(ع) خواسته ام اما صلاح نبوده و نداده اند اما گاهی هم لب تر کرده ام و آقا بلافاصله عنایت فرموده اند. به واقع، آن ها مثل طبیبی هستند که می دانند آیا این دارو برای بیمار خوب است یا نه، بنابراین اگر صلاح ندانند، نمی دهند و ما هم تسلیم می شویم.
*حاج آقا! تا حالا شده وقتی که شعری می گویید، خودتان به سرودن آن شعر خیلی مباهات کنید؟
بعضی وقت ها گریه کرده ام و بعضی وقت ها نه به شعرم بلکه به عنایت امام حسین(ع) و خاندان عصمت مباهات کرده ام که آن ها چنین طبعی را به بنده عنایت کرده و توانسته ام چنین متنی را به زبان شعر بیارم. قطعا اگر عنایت خود ان ها نبود، هیچ گاه چنین توفیقی نصیبم نمی شد.
*دور حرم دویده ام، صفا و مروه دیده ام، هیچ کجا برای من کرببلا نمی شود... این یکی از اشعار معروفتان است که خیلی از ما، آن را بارها و بارها شنیده ایم. آیا این شعر حکایت خاصی دارد؟
حکایتش همان عنایت خود آقاست. نشسته بودم که به یکباره این شعر در ذهنم نقش بست و شعر معروف کلیم اگر دعا کند، بی تو دعا نمی شود؛ مسیح اگر دوا دهد، بی تو دوا نمی شود...؛ ساخته شد.
*آقای سازگار! به مرگ هم فکر می کنید.
بله بسیار زیاد.
*دوست دارید شبیه کدامیک از آدم هایی که پیشکسوت عرصه مداحی بودند و در زندگی خودتان هم بسیاری از آن ها را دیده اید، از دنیا بروید.
من دوست دارم خداوند گناهانم را بیامرزد؛ به پیرغلامی امام حسین(ع) بپذیرد و سپس از این دنیا ببرد. کسی را دیده ام که روی منبر السلام علیک یا اباعبدالله گفته و همان لحظه عزراییل جانش را گرفته است. یا مثلا مرحوم خندق آبادی شب 21 رمضان روی منبر یاعلی(ع) گفت و عجل دیگر مهلتش نداد. همچنین قاریانی بوده اند که درحال قرآن خواندن، از دنیا رفته اند. من هم فقط از خداوند می خواهم که این چنین از دنیا بروم و زمانی بمیرم که مشغول ذکر اباعبدالله(ع) هستم.
*آقای سازگار بعد از رفتن در محضر امام حسین(ع)، چه برای گفتن به آقا دارد؟
نمی توانم توضیح بدهم. اگر چنین روزی بر من پیش بیاید، آنقدر ذوق زده می شوم که اصلا نمی دانم از کدام طرف بروم و چه بگویم. شما خودتان را بگذارید سراین مساله و ببیند که اگر چنین شرایطی برایتان بوجود بیاید چه کار می کنید؟
*اما حاج آقا شما 60 سال برای این آقا ستایشگری کرده اید.
اگر قبول کرده باشند! از امیرالمومنین(ع) پرسیدند، بهترین عمل چیست؟ ایشان فرمودند:" عملی که قبول شود." حکایت ما هم همین است و من به خودم چنین سعادتی را نمی بینم، مگر اینکه آن ها لطف و کرامت کنند، وگرنه که چشمان ما آن لیاقت را ندارد.
یار آمد و من طاقت دیدار ندارم
از خود گله ها دارم، از یار ندارم
این دیده نیست قابل دیدار روی تو
چشمی دگر بده که تماشا کنم تو را
*بعد از این همه سال نوکری در دستگاه سیدالشهدا(ع)، به عنوان یک پیرغلام و پیشکسوت توصیه شما برای مداحان جوان تر و آن هایی که دوست دارند وارد این عرصه شوند، چیست؟
مداحی شرفی است که آقا امام حسین(ع) عنایت کرده و باید مداحان و مخصوصا جوان ها قدردانی کنند از این شرافت و مقام که این قدردانی هم با خواندن روضه صریح و با اخلاص و دیدن استاد ممکن می شود. در مداحی دوچیز یعنی توانایی و دانایی بسیار نیاز است که جوان ها باید به آن توجه داشته باشند. شاید ما پیرها، دانایی داشته باشیم اما دیگر آن توانایی را نمی توانیم بدست آوریم اما جوان ها می توانند طوری فعالیت کنند تا در کنار توانایی، دانایی لازم را نیز بدست آورند و با بهره مندی از هردوی این ها در راه امام حسین(ع) قدم بردارند. به قول میرزا اسماعیل دولابی، باید خودت را خرج امام حسین(ع) کنی و امام حسین(ع) را خرج خودت نکنی.
*منظور از این توصیه چیست؟
یعنی جایی بین دوراهی قرار میگیری که یا باید خودت ار فدا کنی و یا مجلس امام حسین(ع) را. گاهی می خواهی مطالبی را روی منبر بگویی که امام حسین(ع) راضی نیست اما اگر بگویی، همه گریه می کنند، بنابراین باید خودت را خرج امام حسین(ع) کنی و در آن لحظه تصمیم درست را بگیری و بتوانی سعادت را شکار کنی.
*با توجه به اینکه معمولا رهبر انقلاب از شما و اشعارتان تعریف کرده اند، می خواهیم به عنوان حسن ختام این گفت و گو به یکی از این موارد اشاره کنید.
آقا چندبار به بنده عنایت کرده و تعریف کرده اند که این ذره پروی آقاست. مثلا روزی آقا در مورد سرودی که ساختم، فرمودند: این سرودی که آقای سازگار ساخت، با یک ذوق و هنر خاص، عرش را به فرش متصل می کند؛ یعنی از اهل بیت می گوید و مطلب را به اهل بیت متصل می کند و از عرش به فرش می آید.